روانشناسي روانشناسي .

روانشناسي

مشكلات كودكان در كودكي

شكل‌گيري هويت بخش مهمي از رشد طبيعي هر فردي است و در گذران عمر اتفاق مي‌افتد. هويت (شامل حس خوب‌بودن به‌قدر كفايت، يك‌پارچگي عقل و احساس، آگاهي پايه از وضعيت عاطفي، احساس امنيت و انسجام فردي و حتي درك فرد از اينكه اصلا چه‌كسي است) درنتيجه‌ي تروماي رشدي آسيب مي‌بيند، زيرا در اين حالت آنچه در اولويت قرار مي‌گيرد، تلاش براي بقاست و منابعي كه مي‌بايست به تكامل «خود» اختصاص مي‌يافتند، در جاي ديگري به‌مصرف مي‌رسند.
تروماي زودهنگام موجب تغيير مسير تكاملي مغز مي‌شود، چراكه پرورش در محيط‌هاي توأم با ترس و بي‌توجهي موجب تغييراتي در مدارات مغزي خواهد شد. هرچه فرد در سنين پايين‌تري با چنين تجربه‌اي مواجه شود، شدت تأثيرات عميق‌تر خواهند بود.
فرايند تكامل هويت در بزرگ‌سالي حتي براي كساني كه كودكي امن و پرمايه‌اي داشته‌اند، مي‌تواند چالش‌برانگيز باشد، چه برسد به كساني كه با پيامدهاي تجربه‌ي آسيب‌هاي روحي دست به گريبان‌اند. ازاين‌روست كه تكامل هويت در برخي افراد به‌دليل تأخيرات رشدي و عوارض تروما در بزرگ‌سالي (ازجمله‌ي اين عوارض عبارت‌اند از سوء‌مصرف مواد، اختلالات خوردوخوراك، افسردگي، مسائل رفتاري و مشكلات ارتباطي) به مشكل برمي‌خورد.
اگر تروماي رشدي حل‌نشده باقي بماند، فرد هويت خود را در قالب شخصي بازمانده خواهد يافت و در مناسبات خود با ديگران به‌دليل تلاش براي حفظ امنيت مورد آسيب مكرر و محروميت از تجربيات رشد‌محور قرار خواهد گرفت. فرد در چنين موقعيتي با «خودِ زخم‌خورده» بسيار همزادپنداري مي‌كند. كساني كه از تروماي رشدي رنج مي‌برند، در همان مراحل ابتدايي از دنياي پيرامون‌شان فاصله مي‌گيرند و حتي از خودشان نيز در دوران كودكي، نوجواني و اوايل بزرگ‌سالي جدا مي‌افتند و فقط زماني متوجه اين اتفاق مي‌شوند كه انتخاب ديگري وجود ندارد.وقتي احساسات هيچ جايي در خاستگاه خانوادگي فرد نداشته باشند، فرد قادر به درهم‌آميختن هيجانات با هويتش نخواهد بود و درنتيجه حس مبهم و ناپايداري نسبت به خود خواهد داشت، زيرا نمي‌تواند هيجانات قوي را پيش‌بيني كند، چه برسد به اينكه بخواهد آنها را تحت كنترل دربياورد. هركسي براي اينكه كاملا خودش باشد و بتواند خوب تصميم بگيرد، به اين عملكرد هيجاني نياز دارد. مشكلات تنظيم هيجاني مي‌تواند به تصميمات تكانه‌اي منجر شود و از شكل‌گيري روابط سالم با ديگران جلوگيري كند.
فرد ممكن است كه در اين حالت دچار بي‌حسي هيجاني شود يا برعكس احساس كند كه كلا هيچ هيجاني در خود ندارد. همچنين احتمال دارد كه فرد فقط قادر به تجربه‌ي طيف خيلي محدودي از هيجانات باشد يا هيجاناتش را به‌صورت خاموش حس كند. براي مثال ممكن است كه فقط قادر به احساس هيجانات مبهم مانند نااميدي و بي‌حوصلگي باشد يا مثلا اگر از چيزي احساس نارضايتي مي‌كند، احتمال دارد كه بر اين حس سرپوش بگذارد تا آنكه خشمش منفجر شود. به‌علاوه اين احتمال نيز وجود دارد كه توانايي فرد فقط به تجربه‌ي هيجانات منفي مانند احساس انزجار و تنفر از خود محدود شود. درنتيجه فرد از هر چيزي يا هر كسي كه نسبت به او نظر مثبت داشته باشد، دوري خواهد كرد و اگر مورد حق‌شناسي و سپاسگزاري كسي واقع شود، معذب خواهد شد، زيرا نمي‌داند كه چطور بايد با تعريف و تمجيدهاي ديگران برخورد كند و نيز اينكه در مواجهه با ابراز مهرباني و لطف ديگران احساس بدگماني به او دست مي‌دهد. شايد حتي فرد هويتي غيرواقعي براي خود بسازد و در حضور ديگران مصنوعي و ناشيانه رفتار كند.

روانشناس كودك: https://solhedaroun.com/team-member/givehchi-elnaz/
همه‌ي اينها در روابط شخصي مشكل ايجاد خواهد كرد، چراكه هيجانات سالم لازمه‌ي برقراري صميميت و نيز اتخاذ تصميمات شغلي محسوب مي‌شوند و مي‌توانند مانع پيشرفت باشند. رنگ‌دادن به هويت با اين هيجانات، اگرچه سازنده و لازمه‌ي رشد است، مي‌تواند بسيار چالش‌برانگيز و همراه با ترس و تجربيات دشوار باشد.


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ساعت: ۱۰:۲۵:۱۶ توسط:مسعود موضوع: